تصاویر دبیرستان صحت function OpenLD() { window.open('LinkDump.php','blogfa_ld','status=yes,scrollbars=yes,toolbar=no,menubar=no,location=no ,width=500px,height=500px'); return true; }

تصاویر دبیرستان صحت
 
تصاویر دبیرستان صحت

(فروشگاه کتاب آنلاین(گلپایگان
 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضا حمیدی
سلام،سلامی به گرمای ماهیتابه ای هر روز صبح صورت گل را میسوزاند تاصورت غنچه هایش را بخنداند...

سلام،سلامی به طراوت شمیم صبحگاه که امید ها را بیدار و نا امیدی ها را می خواباند....

سلام،سلامی به شادی لحظه ی حضور در لحظه لحظه ی ظهور...

و سلامی به غمگینی دل آقا از این دست های پر ادعای بی حضور...

کلا سلام،به هر شکلی که دوس دارین...چند وقتی بود نتونستم مطلبی بنویسم....اگه میومدین و مطلب نبود شرمنده،فعلا بودم پیگیر پرونده...ولی اگه نمیومدین و مطلب نبود که وای به حالتون...در یکی از کتب الهی که نوشته ی خودمه نوشته:یا ایها الذین آمنوا بالقرآن هل یتذکر بالوبلاگ المحبین الله؟

خب از هرچی بگذریم همتون دنبال متنی،چیزی هستید؛خب می خواستید نباشید،هه هه هه

ببخشید،حتما الان تو دلتون میگین:رو آب بخندی...

شاید احساس کرده بودین تو آپ های قبلیم خیلی خودمونی نبودم و با خواننده ها یا خیلی جدی یا هم اصلا هیچی صحبت نمیکردم،ولی ازاین به بعد وبلاگتون،وبلاگشون،وبلاگمون،وبلاگم...(حالا هر چی که شما بگین)یکم خودمونی تر میشه...واسه امروزم یه چند تا از شوخی های ائمه و رسول بزرگوار اسلام رو با صحابشون واستون مینویسم:

1.یه روز حضرت رسول با چندتا از صحابه نشسته بودن...حضرت رسول بعد از گذشت یه مدت یکی از پاهاشون در اثر نشستن زیاد درد میگیره،پاشون رو دراز میکنن و رو به جمع میگن:اگه گفتین این پای من شبیه چی می مونه؟(البته به عربی میگنا به تهرونی اونم از نوع سوسولی هنوز مسلح نبودن)هر کی یه چیز میگه. یکی میگه:ماشالا ستورگه مثل ستون!پاتون شبیه ستونه!یکی دیگه میگه:شبیه عصایی میمونه که از نور و مشک ساخته باشن!و نظرات متعدد و گوناگون دیگه...بعد یکی از صحابه رو پیامبر میکنه و میگه یا رسول خودتون بگید شبیه چیه؟حضرت هم پای دیگرشون رو دراز میکنن و میگن شبیه این یکیه!!!!

2.یه روز دیگه هم حضرت علی داشتن با سلمان شوخی میکردن و سربه سرش میذاشتن؛سلمان هم هی میخندیده...امام علی هم دست از سرش بر نمیداشتن؛سلمانم  از سر محبت و دوستی نزدیکی که به امام داشته رو به امام میکنه و میگه:همین کارا رو کردی که خلیفت نکردن دیگه!!!!

3.یه روز حضرت رسول با امام علی داشتن خرما میخوردن حضرت رسول همزمان با خوردن خرما هسته هاش رو جلوی امام علی میریختن!بعد از تموم شدن خرما ها حضرت رسول رو به امام علی میکنن و میگن چقدر خرما خوردی؟!؟!حضرت علی هم میگن:من کم خوردم؛اونی زیاد خورده که هستشم همراش خورده!!!!

واسه امروز بسه تونه!راستی! همه اینا کاملا موصقه و بعضیاش از معراج السعاده است و هیچ شک وشبحه ای توش نیس...با خیال راحت واسه دوستاتون تعریف کنین...راستیv.2:واسه این میگم بعضیاش،چون در آینده میخوام بازم براتون از این حکایات بنویسم...

                                                                                                                 در پناه خدا و در نگاه آقا



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






.: ketab Pichak :.


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 20
بازدید کل : 42306
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

تمامی حقوق این وبسایت محفوظ است | طراح : محمدرضا حمیدی